اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۱

ناراحتی‌


گاهی انقده دلم از یه حرف، یا طرز حرف زدن میشکنه که هیچ جوری خوب نمی‌شه،
بیشتر از همه وقتی‌ که طرف هم به رو خودش نمیاره که اصلا چجوری حرف زده یا اصلا میگه من که کاری نکردم تو ناراحت بشی‌!
اسمشو حساسیت ، زودرنجی ، یا هرچیزی که بذاری، من اسمشو میزارم دل‌ شکستن، اهمیت ندادن، ناراحت کردن. دلمو شکوند چند شب پیش، ناراحتم کرد به همین راحتی‌.
وقتی‌ ناراحت میشم فرقی‌ نداره که از عمد بود یا غیر عمد، مخصوصاً از کسی‌ که توقع ناراحت کردنم رو ندارم، بیشتر ناراحت میشم، هم اینکه کسی‌ که ادعای این و داره که نمیخواسته منو ناراحت کنه و دوستم داره، چرا نباید مواظب حرف زدنش باشه که منو ناراحت نکنه! 
و مثل همیشه که ناراحتم سکوت تنها چیزی که بلدم، سکوت سکوت و سکوت. تو این موقع فقط دوست دارم بشنوم، که چرا! چرا منو ناراحت کرده یا چی‌ شد که اینجوری شد همین، نه شوخی‌ نه خنده نه هیچی‌ که بتونه حالمو بهتر کنه.
 جدیدا هرچیزی که ناراحتم می‌کنه، بیشتر از دست خودم ناراحت میشم، چون این منم که اجازه میدم آدما بهم نزدیک بشن که ناراحتم کنن یا برنجونن. زود اعتماد می‌کنم، زود باور می‌کنم ولی‌ به خودم به ذهنم به حرفایی که به ذهنم میرسه اطمینان نمیکنم و باورشون ندارم و این بزرگترین مشکله من.
امروز یه کلمه دیگه شنیدم که خیلی‌ خیلی‌ زیاد ناراحتم کرد، نه از اون که این حرفو زد، چون خودم انتظارشو داشتم، از دست خودم کفری بودم، ناراحت شدم چون میدونستم که یه روز میرسه این حرفو بزنه اما باز به خودم می‌گفتم که نه اون با همه فرق داره و از این حرفا نمی‌زنه. 
این چند وقت همش گفت "دلخوشی این روزای منی"، و هر بار اینو گفت ته دلم خالی‌ شد، به ۲ دلیل، یکی‌ از خوشحالی‌ چون با این حرف نشون میداد که دوستم داره و ته دلم غنج میرفت، دلیل دوم ناراحتی‌، چون وقتی‌ میگفت این روزا یعنی‌ به روزهای بعدی که من نیستم فکر کرده ، یعنی‌ ته میذاشت واسه این رابطه یا دوستی و این باعث میشد که فکر کنم روزی میرسه که بگه "دیگه دلخوشی ندارم" اما هر بار به خودم می‌گفتم که نه اون این حرفو نمی‌زنه ولی‌ امروز این اتفاق افتاد.
نمیدونستم چی‌ بگم، امیدوار بودم حالا حالا این حرفو ازش نشنوم، اما چه زود! با‌ای کاش گفتن من نه زمان به عقب بر می‌گرده و نه  احساس اون عوض می‌شه.
۳ تا نقطه میزارم چون ته این پست نمیدونم چی‌ می‌شه ... واقعا نمیدونم!
...

هیچ نظری موجود نیست: