مرداد ۰۱، ۱۳۹۱

سینما


سینما رفتن رو دوست دارم، خندیدن تو سینما هم یکی‌ از چیزایی که عاشقشم، وقتی‌ میرم سینما همیشه از ته دل‌ میخندم ، نمیدونم چرا، رو صندلیش که می‌شینم به وجد میام،  فیلم خنده دار خیلی‌ دوست دارم و زیاد میبینم، منظورم تو سینما. ایران که بودم دانشجو که بودم با دوستی‌ صمیمی‌ خودمو خواهرم عادت داشتیم سر ظهر بریم سینما، مثل عمله‌ها ساندویچو نوشابه هامون رو تو سالن سینما عصر جدید میخوردیم، گاهی وقتا هم ۲ سانس پشت هم ۲ تا فیلم مختلف می‌رفتیم تو یه روز، بعد از یه مدتی هر هفته با دوست پسرم میرفتم سینما، جمعه ظهر روز سینما بود ، همیشه هم که فیلم خنده دار نبود، فیلمهای آبکی‌ ایرانی‌ اما به هر حال خوب بود، پاتوق هم سینما عصر جدید یا آفریقا. 
دوستم هم پایه بود، فیلم چه خنده دار بود چه گریه دار از ته دل‌ می‌خندیدیم، انقدی که گاهی بقیه ناراحت میشدن و بر میگشتن یه چیزی می‌گفتن یا اه و اوه میکردن، فیلم که میبینم همون موقع تو بهرشم، لذت می‌برم، نااا خود آگاه به سوراخ دیوار تو فیلم هم میخندم.هر بار سینما میرم یه احساس خوبی‌ دارم، شده فیلمی رفته باشم که کلی‌ هم اشک ریختم مثل فیلم ۷ دقیقه تا پاییز، یا حتا ترسیدام مثل فیلم Saw ۳D .
یادمه همون سالها، یه فیلمی رفته بودیم، طبق معمول همیشه پاستیل و نوشابه بدست وارد سالن شدیم، یادم نیست چی‌ شده بود که بلیط رزرو نکرده بودیم و آخرین لحظه از دم در خریدیم بلیط رو ! جامون افتاده بود ردیف ۲، ردیف اول چندتا صندلی‌ خالی‌ بود که وسط فیلم چند نفر اومدن نشستن! فیلم اصلا خنده دار نبود، اما منو دوستم کلی‌ خندیدیدم، وسط فیلم  متوجه یه آقای شدیم که مدام بر می‌گشت و ما رو نگاه می‌کردم، چهرش خیلی‌ آشنا بود ، اما ما بی‌ اعتنا به اون باز می‌خندیدیم، فیلم که تموم شد چراغها که روشن شد، دیدیم که هنرپیشه‌های فیلم ردیف اول نشستن و اون آقاهه که هی‌ نگاه میکرد کسی‌ نبود به جز محمدرضا شریفینیا! طبق معمول، بدون اینکه به کس دیگه اهمیتی بدیم، میخواستیم زود از سالن بریم که به دیزی خوری جمعه برسیم، یهو دیدیم شریفینیا صدا می‌کنه، آقا خانم ببخشید چند لحظه!!!  ما که هنوز نیشمون باز بود ، برگشتیم دیدیم همه سالن نگاه می‌کنن که شریفینیا چرا دنبال ماست! اینا کیان که یه هنرپیشه همرو ولش کرده دنبال این ۲ تا میره؟! 
صحنه‌ی باحالی‌ بود، وایسادیم اومد جلو سلام علیک کرد و گفت من یه سوال دارم ازتون می‌شه لطفا بهم بگید که کجای این فیلم خنده دار بود که تو این سالن قهقه میزدید؟! حق داشت! منم بودم بهم بر میخورد، اما چه می‌شه کرد، گاهی وقتا یه چیزایی خودش میاد، دست خود آدم نیست، بهش هم گفتیم که ما اینجوری هستیم، جّو سینما میگیره، ربطی به مضحک بودن فیلم نداره، خلاصه بی‌چاره جواب سوالشو فکر نکنم گرفته باشه، چون تهش برگشت گفت "ایشالا همیشه همینطور بخندید" ، منو دوستم یه خندهٔ ظریفی‌ تحویلش دادیم و سالن رو ترک کرردیم :))) 
اینجا دیگه نه پایه هست که با من بیاد سینما، نه اینکه هر جمعه یا تعطیلی‌ می‌شه برنامهٔ سینما گذاشت، خلاصه خیلی‌ به ندرت پیش میاد که برم، اما وقتی‌ میرم سعی‌ می‌کنم یه فیلم خوبه خواند در یا کارتونی پیدا کنم برم که حسابی‌ بخندم، دیروز هم رفته بودم یه فیلم کارتونی خنده دار، کلی‌ خندیدم طوریکه دلدرد گرفته بودم آخرش.
این دفعه که ایران بودم ۲ بار رفتم سینما، یه بار با برادر  و مادرم رفتم سینما، یه فیلم غمگین مزخرف ایرانی‌، آی‌ خندیدیم منو برادرم، و مادرم هم از خندهٔ ما می‌خندید، آقاهه بغل دستیمون عصبانی‌ شده بود، هی‌ غر غر میکرد و این باعث میشد ما بیشتر بخندیم :)) دفعهٔ دوم با دوست پسر جدیدم رفتم یه فیلم خنده دار که کلی‌ هم خندیدم، هرچند که فیلمش خیلی‌ مسخره بود و فکر نکنم دوستم لذتی برده باشه، اما من به جاش کلی‌ حال کردم.
کلا هر بار که سینما میرم یاد قیافه "شریفینیا" میفتم! هنوز خودم هم واقعا  نمیدونم چرا وقتی‌ سینما میرم با هر فیلمی این همه میخندم! اما هنوز هم عاشقه اینم که برم سینما و یه فیلم ببینم و از ته دل‌ بخندم، حالا کی‌ میاد با من بریم یه دل سیر بخندیم؟

هیچ نظری موجود نیست: